در سالهای اخیر، روند تحولات منطقهای نشان میدهد که نفوذ ایران در خاورمیانه با چالشهای فزایندهای مواجه شده است. درحالیکه تهران تلاش دارد جایگاه خود را بهعنوان بازیگری کلیدی در معادلات منطقه حفظ کند، نشانههایی از کاهش سطح هماهنگی با متحدان سنتی آن به چشم میخورد.
عقبنشینی تدریجی متحدان از محور تهران
تا همین چند سال پیش، بسیاری از تحلیلگران از ائتلافی منسجم به رهبری تهران سخن میگفتند که شامل بازیگرانی همچون حزبالله لبنان، گروههای شبهنظامی عراقی، حوثیهای یمن و حتی برخی گروههای فلسطینی میشد. اما در عمل، اکنون شاهد شکافهای جدی در این محور هستیم.
در عراق، گروههایی مانند کتائب حزبالله و عصائب اهل الحق که زمانی کاملاً در هماهنگی با تهران بودند، اکنون بهشکل فزایندهای تصمیمات مستقل میگیرند. پس از حملات اسرائیل به نیروهای نیابتی ایران در سوریه و لبنان، فقدان پاسخگویی مستقیم و واضح از سوی تهران، نارضایتی در صفوف این گروهها ایجاد کرده است. برخی فرماندهان میدانی بهطور غیررسمی از بیهزینه بودن حملات دشمن گلایه کردهاند.
در یمن نیز، حوثیها در دورهای با تأکید بر همراستایی با تهران، اقدامات نظامی خود را همزمان با فشارهای ایران تنظیم میکردند. اما پس از تحولات دیپلماتیک اخیر و بازشدن مسیرهای مذاکره منطقهای، حوثیها موضعی متفاوت اتخاذ کردهاند. برخی گزارشها حاکی از آن است که رهبری حوثی، دیگر مانند گذشته تمایلی به اجرای دستور مستقیم ندارد.
رقابتهای منطقهای و تنگتر شدن عرصه برای نفوذ
با تغییر چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه، ایران با رقبایی روبهرو شده که بهسرعت خلأ قدرت را در مناطقی که زمانی تحت نفوذ ایران بودند، پر میکنند. در لبنان، برخی بازیگران منطقهای با حمایت مالی از ارتش و سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی، تلاش میکنند نقش خود را بهعنوان شرکای امنیتی بازتعریف کنند.
در عراق نیز همکاریهای فزاینده با برخی کشورها باعث کاهش فضای تحرک برای گروههای همراستای تهران شده است. همزمان، ترکیه از طریق تقویت روابط اقتصادی با اقلیم کردستان عراق و گسترش حضور نظامی در مرزهای شمالی سوریه، فضا را برای نفوذ ایران محدودتر کرده است.
در این رقابت چندجانبه، ابزارهای سنتی ایران همچون حمایت از نیروهای نیابتی یا تکیه بر محور مقاومت، با کارایی کمتر و هزینههای بیشتر مواجه شدهاند. نفوذ ایران دیگر تنها وابسته به ایدئولوژی نیست، بلکه به شدت نیازمند سرمایهگذاری هوشمندانه، دیپلماسی فعال و هماهنگی امنیتی است — مؤلفههایی که رقبای منطقهای اکنون در آنها برتری نسبی دارند.
بحران مشروعیت در میان گروههای همپیمان
یکی از جدیترین چالشهای پیشروی نفوذ ایران، تضعیف مشروعیت ایدئولوژیک گروههای همپیمان در میان جوامع محلی است. برای مثال، در عراق اعتراضات مردمی علیه فساد و نفوذ خارجی در سال ۲۰۱۹، آشکارا نارضایتی از گروههای همسو با تهران را نشان داد. شعارهایی نظیر ایران بره بیرون مستقیماً به نفوذ تهران اشاره داشتند.
در لبنان، حزبالله که زمانی در چشم بسیاری از لبنانیها نماد مقاومت و افتخار ملی بود، اکنون بهدلیل بحران اقتصادی، سوءمدیریت و تعلل در اصلاحات، هدف انتقادات فزایندهای قرار گرفته است. حتی در داخل جامعه شیعی لبنان، زمزمههایی از نارضایتی نسبت به اولویتهای منطقهای حزبالله و میزان تبعیت آن از دستورات تهران شنیده میشود.
در یمن نیز، با گذشت سالها از جنگ و تشدید بحران انسانی، حوثیها برای ادامه حمایت مردمی ناچارند برخی خواستههای محلی را بر همکاری با تهران ترجیح دهند. در عمل، این تغییر رویکرد باعث شده نفوذ ایران در تصمیمگیریهای استراتژیک این گروه کاهش یابد.
آینده مبهم بازی نفوذ ایران
در چنین فضایی، استمرار بازی نفوذ ایران نیازمند بازتعریف راهبردهاست. دیگر نمیتوان صرفاً بر ابزارهای نظامی و امنیتی تکیه کرد؛ تهران باید بهدنبال بازسازی اعتماد در میان متحدان خود و همزمان ایجاد ابزارهای تازهای برای نفوذ باشد.
نشانههایی از تغییر در رفتار تهران نیز دیده میشود. تلاش برای بازسازی روابط منطقهای، گفتگوهای دیپلماتیک با کشورهای عربی و ارسال پیامهای غیرمستقیم به برخی پایتختها نشان میدهد که نفوذ ایران میتواند مسیر جدیدی در چارچوب دیپلماسی منطقهای طی کند. اما چالش اصلی در میزان اعتماد متحدان پیشین به این تغییرات است.
اگر تهران نتواند پاسخی قانعکننده به دغدغههای داخلی و منطقهای بدهد، ممکن است نفوذ ایران نه تنها با عقبنشینی مواجه شود، بلکه جای خود را به بازیگرانی دهد که چابکتر، مدرنتر و با درک دقیقتری از تحولات بومی وارد میدان شدهاند.