یک سال از حادثه سقوط بالگردی که رئیسجمهور پيشين ایران، ابراهیم رئیسی، را در منطقهای کوهستانی و صعبالعبور در پایان اردیبهشت ۱۴۰۳ به کام مرگ کشاند، گذشته است. اگرچه روایت رسمی سقوط، شرایط بد جوی را علت اصلی دانست، اما همچنان تردیدها و ابهامها پیرامون این حادثه باقیست؛ بهویژه پس از اظهارات تازه پیرحسین کولیوند، رئیس جمعیت هلال احمر، که خود از نزدیک در عملیات جستوجو حضور داشت.
مه غلیظ و سقوطهای مکرر؛ روایتی که دوباره سؤالها را زنده کرد
کولیوند در اظهاراتی قابلتأمل گفت که چندینبار در حین عملیات جستوجو، از ارتفاعهای دو تا سه متری سقوط کرده است. به گفته او، مه غلیظ و نبود دید کافی حتی از روی ارتفاعات، باعث شده بود که هیچگونه شناسایی ممکن نباشد.
این روایت نشان میدهد که عملیات امداد و نجات در آشوب و بینظمی کامل پیش رفته و تجهیزات یا آمادگی کافی برای چنین موقعیت حساسی وجود نداشته است. همین مسئله دوباره بحث ناکارآمدی نهادهای بحران در ایران را زنده میکند؛ آن هم در وضعیتی که ابراهیم رئیسی در میان مسافران بالگرد بوده است.
چرا با وجود هشدارهای هواشناسی، پرواز لغو نشد
در آن روز، سازمان هواشناسی هشدارهایی درباره بدی شدید هوا در شمالغرب ایران منتشر کرده بود. با این حال، تصمیم گرفته شد که پرواز با بالگرد قدیمی «بل ۲۱۲» ادامه یابد. هنوز مشخص نیست چه کسی تصمیم نهایی را گرفت یا آیا خود ابراهیم رئیسی بر ادامه سفر تأکید داشته است.
برخی گمانهزنیها حاکی از آن است که شاید فشارهای سیاسی برای انجام این سفر وجود داشته یا اینکه هشدارها جدی گرفته نشدهاند. حتی برخی این فرضیه را مطرح کردهاند که پرواز به عمد در چنین شرایطی انجام شد تا حادثهای رخ دهد.
محل سقوط؛ تأخیر در شناسایی یا پنهانکاری عامدانه؟
یافتن محل سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی بیش از ۱۵ ساعت به طول انجامید. در این مدت، روایتهای رسمی متناقض بود و اطلاعات دقیقی در اختیار رسانهها قرار نمیگرفت. برخی گزارشها نشان میدهند که محل سقوط چندان دور از مسیرهای شناختهشده نبوده است، و این پرسش را مطرح میکنند که چرا پیدا کردن آن تا این حد طول کشید؟ آیا تعمدی در تأخیر وجود داشت؟ آیا تلاش برای کنترل صحنه سیاسی قبل از اعلام رسمی انجام شد؟
همچنین، حضور پهپادها و تیمهای جستوجوی غیرایرانی مانند ترکیهایها، سؤالات تازهای درباره دخالت بازیگران خارجی در عملیات طرح میکند.
سناریوهای دیگر؛ آیا حادثه واقعاً تصادفی بود؟
تحقیقات رسمی که ايران وعده آن را داده بود، تاکنون بهطور شفاف منتشر نشده است. همین خلأ اطلاعاتی، زمینهساز شکلگیری فرضیههایی شده؛ از جمله احتمال خرابکاری یا حذف هدفمند. گزارشها از نبود پیام اضطراری از سوی خلبان و نبود اطلاعات پروازی رسمی حکایت دارند.
برخی معتقدند ممکن است گروهی در داخل ساختار قدرت در ایران، این حادثه که به سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی منجر شد، را فرصتی برای تغییر توازن نیروها دیده باشد. هیچ سند قطعی برای این فرضیهها وجود ندارد، اما فضای مبهم و بسته، بستری مناسب برای گمانهزنیها فراهم کرده است.
یک سال پس از ابراهيم رئيسى ؛ آیا پرونده بسته شده است؟
هرچند یک سال گذشته و رئیسجمهور جدیدی مسعود پزشكيان ، روی کار آمده، اما هنوز در حافظه جمعی ایرانیان، پرسشهایی بیپاسخ باقی مانده است. خانواده ابراهيم رئیسی خواستار تحقیقات مستقل نشدهاند و اپوزیسیون خارجنشین، حکومت را به پنهانکاری و بستن سریع پرونده متهم میکند. این سکوت لزوماً به معنای فراموشی نیست.
حتی ممکن است در آینده، این حادثه به عنوان اهرم فشار سیاسی یا عاملی برای برهم زدن معادلات قدرت، دوباره مطرح شود.
نتیجهگیری
سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی صرفاً یک حادثه فنی یا اختلال ناگهانی در شرایط جوی نبود، بلکه به نقطهای مبهم در تاریخ سیاسی معاصر ایران تبدیل شد. با گذشت یک سال، روایت رسمی همچنان فاقد شفافیت است و اظهارات تازه – مانند گفتههای رئیس جمعیت هلال احمر – زمینه بازنگری در تمام آنچه گفته شده را فراهم میکند. تا زمانی که تحقیقات مستقلی بهصورت شفاف انجام نشود، این حادثه در هالهای از ابهام باقی خواهد ماند و پرسشهای مردم ایران بیپاسخ خواهند ماند: آیا مرگ ابراهیم رئیسی یک اتفاق تصادفی بود، یا نتیجه تصمیمی که از نگاهها پنهان ماند؟ به نظر میرسد حقیقت هنوز گفته نشده است.