خانههای تسخیرشده در ایران صرفاً داستانهایی گذرا نیستند، بلکه بخشی از واقعیتی مرموز و بحثبرانگیز به شمار میآیند. با وجود جذابیت معماری تاریخی، برخی حتی در روشنترین ساعات روز حاضر به ورود به برخی خانههای قدیمی نمیشوند. این خانهها فقط دیوارهایی نیستند که شاهد قرنها گذشتهاند، بلکه گفته میشود پناهگاه ارواح سرگردان، نالههای خاموش و سایههایی هستند که بدون جسم حرکت میکنند. در مرز میان واقعیت و افسانه، خانههای تسخیرشده در ایران معمایی باقی ماندهاند؛ معمایی که برخی از آن میترسند و برخی دیگر به دنبال کشف آن هستند.
از افسانههای مردمپسند تا روایتهای زنده
خانههای تسخیرشده همواره بخش اساسی از فرهنگ مردمی ایران بودهاند، بهویژه در روستاهای قدیمی و شهرهای تاریخی مانند یزد، همدان و اصفهان. بزرگان محلههای قدیمی داستانهایی را تعریف میکنند که از دههها پیش نقل شدهاند؛ صدای نالههایی که از حیاطهای متروکه بلند میشود یا پنجرههایی که خود به خود باز و بسته میشوند. یکی از افسانههای معروف در شهر کاشان مربوط به خانهای است که بیش از یک قرن است که متروکه است و زنان محله قسم میخورند که صدای گریه یک کودک را در شب از طبقه بالا شنیدهاند، در حالی که هیچ کودک یا ساکنی در آنجا وجود نداشت.
در روستای “ماسوله” در کوهستان، افسانهای در مورد خانهای وجود دارد که در قرن نوزدهم ساخته شده است و گفته میشود که زنی با لباس سفید در شبهای بارانی بر سقف آن ایستاده است. با اینکه تلاشهای زیادی برای توضیح منطقی این داستان صورت گرفته است، این روایت همچنان برای نسلهای جدید بازگو میشود، گویی جزئی از هویت محلی است.
معماری وحشت: چگونه معماری قدیمی در تقویت ترس مؤثر است؟
معماری سنتی ایران ویژگیهایی دارد که از خانههای تسخیرشده فضایی مناسب برای ایجاد وحشت یا توهم آن میسازد. ورودیهای باریک، پلههای پیچخورده، و اتاقهای جدا شده در طبقات زیرین یا بالاتر، همگی احساس انزوا و تهدید را تقویت میکنند. نور محدود طبیعی از طریق روزنههای کوچک سقف (روزنه)، سایههای پیچیدهای در ساعات شب ایجاد میکند که باعث میشود حتی کوچکترین حرکت باد نیز برای ایجاد ترس کافی باشد.
در بسیاری از خانههای قاجاری، افسانههایی در مورد آینههای بزرگ در گوشهها وجود دارد که “چهرههایی بیوجود” را بازتاب میدهند یا در مورد چاههای داخلی که گفته میشود ارواحی در آنها حبس شدهاند. حتی دربهای سنگین چوبی که صدای خشخش ترسناکی از خود تولید میکنند، به ایجاد فضایی دراماتیک کمک کرده است که ذهن را برای باور هر داستانی در مورد ارواح آماده میکند.
جالب اینجاست که بسیاری از این خانههای تسخیرشده بهطور دقیق برای خدمت به زندگی روزمره ساخته شدهاند، اما با گذشت زمان و فراموشی، به مکانهایی تبدیل شدهاند که بهعنوان “غیرطبیعی” و مشکوک توصیف میشوند.
شهادتهای مستند و تحقیقات ناقص
تمام داستانها افسانه نیستند. برخی از خانههای تسخیرشده موضوع تحقیقات رسمی یا رسانهای قرار گرفتهاند، بهویژه در تهران قدیم، شیراز، کرمان و تبریز. در سال ۲۰۱۲، یک تیم از خبرنگاران محلی در خانهای متروکه در تبریز گشتزنی کردند، پس از آنکه اهالی از “صدای قدمهای سنگین” و فریادهای شبانه شکایت کرده بودند. صدایهایی ناشناخته واقعاً ثبت شد، اما تیم تحقیقاتی به نتیجه قطعی نرسید، و این مسئله باعث بحث در روزنامهها شد.
در مورد دیگری در شهر رشت، یک عکاس حرفهای پس از ورود به یک خانه که گفته میشد تسخیر شده است، دچار حمله عصبی شد و ناگهان فریاد زد که “زنی بدون صورت” را دید که به سرعت از مقابلش عبور میکند. روانشناسی که او را درمان کرد، این واقعه را نوبت شدیدی از اضطراب توصیف کرد، اما او انکار نکرد که “تأثیر ذهنی جمعی” در اثر شهرت این مکان بهعنوان یکی از خانههای تسخیرشده وجود دارد.
در مناطقی دیگر، خانوادههای جدیدی که خانههایی را با قیمت کم خریداری کردهاند، پس از مواجهه با حوادثی که هیچ توضیحی برای آنها وجود ندارد، از ساکن شدن در آنها خودداری کردهاند: آتشهایی که بهطور ناگهانی در گوشهای از آشپزخانه شعلهور میشوند، زنگهای درب که بدون حضور کسی به صدا درمیآیند، و موارد صرع ناگهانی در میان کودکان.
سياحت سیاه: آیا خانههای تسخیرشده به جاذبههای گردشگری تبدیل میشوند؟
در سالهای اخیر، برخی از سازمانهای گردشگری در ایران به خانههای تسخیرشده بهعنوان فرصتی سرمایهگذاری نگاه کردهاند، بهویژه با افزایش علاقه جهانی به “سياحت سیاه”. در شهرهایی مانند اصفهان و یزد، تورهای شبانه برگزار میشود که شامل بازدید از برخی خانههایی است که به خاطر داستانهای ترسناک خود مشهور هستند، و راهنمایان این تورها داستانهای این خانهها را در جوّی مرموز و با نور کم روایت میکنند.
یکی از مشهورترین این خانهها “خانه بیگ” در همدان است که گفته میشود روح دختری که در آن غرق شده است، در آن ساکن است. با وجود رد کردن مقامات رسمی وجود هرگونه شواهد ملموس، تعداد بازدیدکنندگان این خانه افزایش یافته است و کافیشاپها و رستورانهای اطراف آن، دکورهایی از این داستانها را به نمایش میگذارند.
اما این روند با انتقاداتی از سوی شخصیتهای فرهنگی و مذهبی روبرو شده است که اینگونه تبلیغ برای این خانهها بهعنوان خانههای تسخیرشده را استثمار خرافات و نادانی میدانند. با این حال، نمیتوان تأثیرات گردشگری و اقتصادی این ابتکارات را نادیده گرفت، زیرا این خانهها به مکانهایی تاریخی تبدیل شدهاند که در معرض فراموشی قرار دارند.
نتیجهگیری
بین حقیقت و افسانه، خانههای تسخیرشده همچنان بخشی از حافظه مکان در ایران باقی میمانند، که رابطه پیچیدهای بین انسان و تاریخ خود را نشان میدهند. این خانهها تنها مکانهایی با دیوارهای فرسوده نیستند، بلکه نمادهایی از ترسهای جمعی و تفسیرهای مبهمی هستند که نمیتوانیم بهطور کامل درک کنیم. چه به وجود این خانههای تسخیرشده ایمان داشته باشیم و چه آنها را رد کنیم، وجود این خانهها در گفتمان مردم و معماری ایران شکی ندارد و قطعاً واقعیتی است که نیاز به تأمل و شاید… کمی ترس دارد.