در سالهای اخیر، پدیده طلاق در ایران به یکی از مهمترین دغدغههای اجتماعی تبدیل شده است. افزایش چشمگیر آمار طلاق در کشور، ناظران را بر آن داشته تا به بررسی ریشهها و پیامدهای این مسئله بپردازند. هرچند دلایل متعددی برای این روند مطرح میشود، اما واقعیت این است که رشد 300 درصدی طلاق در یک دهه گذشته زنگ خطری جدی برای بنیان خانواده ایرانی محسوب میشود.
تغییرات سبک زندگی و انتظارات جدید از ازدواج
با گسترش تحصیلات دانشگاهی، افزایش حضور زنان در عرصههای اجتماعی و تغییر نگرش نسل جوان به مقوله ازدواج، الگوهای سنتی زندگی مشترک دچار تحول شدهاند. در گذشته، نقشهای زن و مرد در خانواده به صورت مشخص و سنتی تعریف شده بود، اما امروزه بسیاری از زنان انتظار دارند که شریک زندگیشان نقش برابر در امور خانه و تربیت فرزندان ایفا کند.
این انتظارات جدید، در مواردی با مقاومت فرهنگی و عدم آمادگی روانی زوجین مواجه میشود. نبود درک متقابل، عدم گفتگو درباره خواستهها و سردی عاطفی، اغلب به جدایی ختم میشود. بر اساس آمار منتشرشده از سازمان ثبت احوال، بسیاری از طلاقها در سالهای اخیر در 5 سال اول زندگی مشترک رخ میدهد.
بحران اقتصادی و فشارهای معیشتی
افزایش هزینههای زندگی، رشد بیسابقه اجارهبها، بیکاری گسترده در میان جوانان و ناامیدی از آینده اقتصادی، از جمله عواملی هستند که مستقیماً بر ثبات خانواده تأثیر میگذارند. زوجهایی که توانایی تأمین حداقلهای معیشتی را ندارند، بیشتر مستعد درگیری، فرسایش روابط و در نهایت جدایی هستند. این وضعیت بهویژه در شهرهای بزرگ نظیر تهران، مشهد و شیراز نمود بیشتری دارد.
در چنین شرایطی، فشار روانی ناشی از عدم امنیت اقتصادی میتواند پیوندهای عاطفی را تحت تأثیر قرار داده و منجر به افزایش طلاق در ایران شود. از سوی دیگر، وابستگی مالی برخی زنان به خانواده یا همسر نیز مانعی برای استقلال عاطفی و انتخاب آگاهانه در ازدواج محسوب میشود.
نقش شبکههای اجتماعی و تضعیف ارتباطات واقعی
با ظهور پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، تلگرام و تیکتاک، سبک تعاملات انسانی دستخوش تغییرات اساسی شده است. زوجهایی که زمانی ساعات زیادی را به گفتگو و تعامل چهرهبهچهره اختصاص میدادند، اکنون عمدتاً در فضای مجازی بهسر میبرند. این فضای مجازی نهتنها جای ارتباط واقعی را گرفته، بلکه باعث مقایسه زندگی افراد با نسخههای زیباسازیشده دیگران شده است.
زنان و مردان جوان، در مواجهه با محتوای پرزرقوبرق و غیرواقعی، دچار احساس ناکامی و نارضایتی از زندگی مشترک میشوند. در موارد زیادی، ارتباطات خارج از چارچوب زناشویی نیز از طریق همین پلتفرمها شکل میگیرد که منجر به از بین رفتن اعتماد متقابل شده و زمینه طلاق در ایران را فراهم میسازد.
نقش نبود حمایت روانی و قانونی در افزایش طلاق در ایران
یکی از چالشهای مهم در روند طلاق در ایران، فقدان حمایتهای ساختاری و روانشناختی برای زوجهایی است که در بحران بهسر میبرند. مشاورههای پیش از ازدواج که در بسیاری از کشورها الزامی و ساختاریافته هستند، در ایران یا برگزار نمیشوند یا بهصورت صوری انجام میگیرند. پس از ازدواج نیز نظام مشاورهای مؤثری برای پیشگیری از بحران یا حلوفصل اختلافات وجود ندارد. بسیاری از زوجها از ترس قضاوت اجتماعی یا پیچیدگیهای حقوقی، از مراجعه به مراکز مشاوره پرهیز میکنند.
در کنار این، فرآیند قانونی طلاق نیز در مواردی آنقدر طولانی، پرهزینه و فرسایشی است که خود میتواند به تشدید بحران منجر شود. برای مقابله با افزایش طلاق در ایران، طراحی نظام حمایتی مؤثر، مقرونبهصرفه و در دسترس برای همه اقشار جامعه ضروری بهنظر میرسد.
نتیجهگیری
روند افزایشی طلاق در ایران طی یک دهه گذشته، هشداری جدی برای نهادهای اجتماعی، فرهنگی و حقوقی کشور است. آمار نگرانکننده طلاق نشان میدهد که خانواده ایرانی در معرض آسیبهای جدی قرار دارد و ادامه این روند میتواند تبعاتی گسترده بر ساختار اجتماعی و روانی جامعه داشته باشد. برای کاهش نرخ طلاق در ایران، نیازمند بازنگری در سیاستگذاریهای آموزشی، تقویت خدمات مشاورهای، بهبود وضعیت اقتصادی و ارتقاء سطح آگاهی عمومی درباره مهارتهای زندگی مشترک هستیم. تنها از طریق یک رویکرد جامع، هماهنگ و پایدار میتوان آیندهای مطمئنتر برای نهاد خانواده در ایران ترسیم کرد.