در قلب تهران، تئاتر ایرانى با صدایی آرام اما سرسخت نفس میکشد. صحنههای کوچکی که به فضاهایی برای مقاومت تبدیل شدهاند، جایی که هنر چون فریادی خفه در برابر محدودیتها ارائه میشود. اجراها اعلام نمیشوند و فیلمبرداری ممنوع است، اما تپش زندگی فرهنگی در آنها خاموش نمیشود؛ شور جمعیای که هنر را به عنوان اعتراضی پوشیده در خلاقیت، دوباره معنا میبخشد.
مروری تاریخی: از تعزیه تا تجربههای نوین
تاریخ تئاتر ایرانى به ریشههای خود در قبل از اسلام باز میگردد، جایی که اشکال ابتدایی نمایشهای جمعی ظهور کرد، اما این نمایشها از نظر ساختار تئاتری غربی تکمیل نشده بودند. اما تحول واقعی با ظهور «تعزیه» رخ داد، که یک هنر درام دینی است که صحنههایی از کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام را روایت میکند. این شکل از تئاتر تا حد زیادی مردمی بود و در بازارها و میدانهای عمومی منتشر شد و نقش دوگانهای ایفا میکرد: دینی و اجتماعی.
در قرن بیستم، به ویژه در دوره سلطنت شاه محمدرضا پهلوی، تئاتر ایرانی تحت تأثیر مدارس اروپایی قرار گرفت و به بخشی از مدرنیته فرهنگی تبدیل شد. تئاترهای بزرگی همچون «تئاتر شهر» در تهران تأسیس شد و نمایشها به ترجمه آثار شکسپیر، تنیسی ویلیامز، و یوجین اونیل پرداختند، همراه با ظهور آثار معاصر ایرانی که توسط نمایشنامهنویسانی چون بهمن فرمانآرا و بیژن مفید نوشته شد. دهه ۱۹۷۰ بهویژه دوره طلایی از نظر حضور تماشاگران و تولیدات هنری بود.
اما پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، اوضاع بهطور بنیادی تغییر کرد. بیشتر فعالیتهای تئاتری بهطور موقت متوقف شد و بسیاری از تئاترها بسته شدند، در حالی که سانسور شدیدی بر روی متنها اعمال شد. تئاتر تحت نظارت دستورات دینی و اخلاقی قرار گرفت و بسیاری از هنرمندان مجبور به مهاجرت یا سازگاری با چارچوبهای جدید شدند که منجر به ظهور هنرهای نمایشی نمادین و پنهان شد که واقعیت را از پشت پرده بیان میکرد.
سانسور: چگونه متنها تحت سلطه قرار میگیرند؟
سانسور تئاتری در ایران تنها یک فرآیند بوروکراتیک نیست، بلکه ابزاری ایدئولوژیک است که تعیین میکند چه چیزی باید به نمایش گذاشته شود و چه چیزی نباید. هر اثر نمایشی، حتی اگر از یک متن جهانی کلاسیک اقتباس شده باشد، باید تأیید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دریافت کند که سپس آن را به کمیتهای متشکل از روحانیون، متخصصان مسائل فرهنگی و گاهی مقامات امنیتی میفرستد.
اگر متن حاوی ارجاعات ضمنی به روابط بین جنسیتها، یا عبارات سیاسی، یا نمادهایی باشد که میتوان آنها را ضد نظام تفسیر کرد، یا حتی عباراتی که نشاندهنده یأس یا نقد جامعه باشد، رد میشود. سانسور همچنین شامل جزئیات اجرا میشود: حرکات بازیگران، نوع لباسها، نورپردازی، و حتی گاهی دکور.
در این زمینه، هنرمندان ایرانی استراتژیهای پیچیدهای برای دور زدن سانسور توسعه دادهاند. آنها به نمادگرایی، زبان بصری و استفاده از گفتگوهای دوگانه معنایی روی میآورند تا ممنوعیتها را بدون شکستن علنی قانون رد کنند. در برخی موارد، متن ارسالشده به سانسور با متنی که در نهایت روی صحنه نمایش داده میشود کاملاً متفاوت است، چیزی که در نمایشهای مخفی یا تئاتر خانگی اتفاق میافتد.
تماشاگران: چرا ایرانیها به تئاتر میآیند؟
با وجود تمامی موانع، تئاتر ایرانى هنوز هم مخاطبان زیادی دارد، بهویژه در شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان و شیراز. این تماشاگران بین دانشجویان دانشگاهها، فرهیختگان، زنان علاقهمند به مسائل اجتماعی و حتی برخی از روحانیون بازتر متنوع هستند. برخی بهدنبال هنر هستند، برخی دیگر تئاتر را فضایی برای بحث مسائل اجتماعی میبینند که در رسانههای رسمی مطرح نمیشود.
پارادوکس این است که تئاتر، علیرغم محدودیتهایش، در برخی نمایشها جمعیتی قابل توجه دارد. بلیتها به سرعت فروخته میشوند و رزروها از طریق اپلیکیشنهای رمزنگاریشده یا لینکهایی که در گروههای بسته ارسال میشود انجام میگیرد. تماشاگران میدانند آنچه خواهند دید فقط یک نمایش نیست، بلکه لحظهای منحصر به فرد است که در آن واقعیت با تخیل، جسارت با احتیاط در هم میآمیزند.
در برخی نمایشها، سکوت شدید و توجه کامل از سوی تماشاگران مشاهده میشود، گویی که آنها شاهد یک آیین مخفی هستند. در نمایشهای دیگر، سالن از خندههای تماشاگران بر سر تلمیحات سیاسی یا نقد اجتماعی مموه منفجر میشود. این واکنش زنده نشان میدهد که تئاتر ایرانی هنوز هم قدرت تأثیرگذاری خود را حفظ کرده است، بلکه حتی عمیقتر از هر زمان دیگری شده است.
زنان بر روی صحنه: نقشها در چارچوب محدودیتها
حضور زنان در تئاتر ایرانى یک تناقض دائمی است. از یک طرف، محدودیتهای شدیدی برای آنها از نظر ظاهر، حرکت و سخن گفتن اعمال میشود. از سوی دیگر، زنان توانستهاند به یکی از نمادهای تئاتر معاصر ایران تبدیل شوند، چه به عنوان بازیگر، کارگردان یا نویسنده.
طبق قوانین ایران، هیچ بازیگری زن نمیتواند با بازیگری مرد بر روی صحنه تماس فیزیکی داشته باشد، یا لباسهایی «غیر محتشم» مطابق با تعریف دولت بپوشد، یا صدای خنده بلندی ایجاد کند که بهطور ضمنی غیرمناسب تعبیر شود. این محدودیتها ممکن است خفهکننده به نظر برسند، اما آنها زنان خلاق ایرانی را وادار کردهاند که روشهای جدیدی برای بیان ابداع کنند که بر اساس بدن محدود و زبان کنایهآمیز و نمادین استوار است.
برخی از زنان هنرمند در تئاتر ایرانى توانستهاند با آثار خود مسائلی مانند خشونت خانگی، طلاق یا تبعیض جنسیتی را بررسی کنند، بدون اینکه قوانین را بهطور مستقیم نقض کنند. همچنین برخی کارگردانان توانستهاند نمایشهایی بهطور کامل زنانه ارائه دهند، با تیم بازیگران زن و تماشاگران زن، به عنوان روشی برای دور زدن سانسور و ایجاد فضایی مستقل برای زنان.
زنان در تئاتر ایرانى تنها نقش هنری ندارند، بلکه به نماد مقاومت و هوش اجتماعی تبدیل شدهاند. حضور مداوم آنها – با وجود محدودیتها – نشاندهنده استقامت فرهنگی است و قدرتی استثنایی برای تبدیل محدودیتها به زبان و محرومیت به خلاقیت را آشکار میکند.
تئاتر مستقل: خلاقیت در سایه
در دو دهه اخیر، جنبشی تئاتری جایگزین در ایران به نام “تئاتر مستقل” شکل گرفته است، که این جنبش نه زیر نظر نهادهای دولتی است و نه معمولاً به دنبال اخذ مجوز رسمی میباشد. این نوع تئاتر در مکانهای غیر متعارف برگزار میشود: زیرزمین منزل، پشت بام ساختمان، سالنهای هنری کوچک، یا حتی گاهی در کتابخانه یا گالری هنری.
این نوع نمایشها با جرأت، صمیمیت و آزمایشگری مشخص میشود. نمایش فقط توسط دوازده نفر تماشا میشود، گاهی با دعوتهای خصوصی، و از تماشاگران خواسته میشود که از تصویربرداری یا صحبت در مورد جزئیات نمایش بهطور علنی خودداری کنند. در اینجا نمایشهایی با مضامین ممنوعه یا بازخوانی آثار جهانی از زاویهای محلی و انتقادی ارائه میشود. تئاتر مستقل بر اساس منابع خود تأمین مالی میشود، یا کمکهای اندک از سوی تماشاگران، که به آن آزادی میدهد که در مقایسه با تئاترهای رسمی، از آزادی بیشتری برخوردار باشد.
این جنبش مستقل پناهگاهی برای بسیاری از هنرمندان جوان است که معتقدند تئاتر رسمی تبدیل به یک وسیله سیاسی شده یا از محتوای خود تهی شده است. از طریق این جنبش، تجربیات تئاتری قوی ظهور کردهاند که اگرچه بهطور رسمی مستند نشدهاند، اما تأثیر عمیقی در حافظه هنری برجای گذاشته و جامعهای کوچک ایجاد کردهاند که به هنر آزاد اعتقاد دارند.
تئاتر ایرانى در خارج: شهرت جهانی با متنهای ممنوع در داخل
یکی از تناقضهای بزرگ این است که بسیاری از نمایشهای تئاتر ایرانى که در داخل کشور ممنوع است، در خارج از کشور با احترام و تقدیر فراوان به نمایش در میآید. جشنوارههای جهانی در برلین، پاریس، آوینیون، ادینبورگ و رم، آثار استثنایی ایرانی را میزبانی کردهاند که جوایز و تقدیرهای بینالمللی کسب کردهاند.
یکی از چهرههای برجسته در این زمینه “امیر رضا کوهستانی” است که نمایشهایی درباره زندگی جوانان ایرانی، سانسور و اختناق اجتماعی ارائه داده است. آثار او مانند “زمان از دست رفته” یا “گزارش” با جرأت مسائلی چون سرکوب آزادیها و دوگانگی اجتماعی را مطرح کردهاند. همچنین “بهروز غریبپور” که تعزیه را به شکلی نوین روی صحنه جهانی ارائه داد، با استفاده از عروسکهای غولپیکر و موسیقی زنده.
اغلب از این هنرمندان خواسته میشود که صحنههایی را حذف کرده یا متنها را تغییر دهند اگر بخواهند آثارشان را در داخل کشور نمایش دهند، اما آنها این درخواست را رد کرده و فقط آثارشان را در خارج از کشور یا در دایرههای بسته داخل ایران نمایش میدهند. این وضعیت فاصله دردناکی را میان آنچه در داخل ممکن است و آنچه در خارج از کشور تقدیر میشود، نشان میدهد و تأکید میکند که تئاتر ایرانى دارای استعدادهای بزرگی است که در داخل محدود شدهاند اما وقتی به فضایی آزادتر میروند، به راحتی شکوفا میشوند.
نتیجهگیری
تئاتر ایرانى، با وجود تمام محدودیتها، سانسور، و چالشهای مالی و فکری، همچنان به طور شگفتانگیزی زنده است. این تئاتر در خفا تنفس میکند، زمانی که نمیتواند صحبت کند، همهمه میکند و زمانی که تصور میکند تنها است، فریاد میزند. در کشوری که آزادی بیان به شدت محدود شده است، تئاتر بیشتر از یک وسیله هنری است؛ بلکه به منصهی مقاومت، آینهای برای جامعه، و پنجرهای کوچک به حقیقت در میان دیوارهای بلند تبدیل میشود.
توانایی تئاتر ایرانى در بقا و پیشرفت – حتی با وجود تمام مشکلات – نشاندهنده این است که تمایل به بیان هرگز نمیمیرد. و اینکه صحنه، زمانی که به واقعیت و تخیل وفادار باشد، قادر است تغییری ایجاد کند، حتی اگر صدایش در همه جا شنیده نشود.