ازدواج کودکان پدیدهای تلخ و نگرانکننده است که همچنان در بسیاری از جوامع، بهویژه در مناطق محروم و روستایی، بهعنوان واقعیتی تلخ ادامه دارد. در حالی که جهان به سمت پیشرفت و آگاهی حرکت میکند، میلیونها کودک، بهویژه دختران، قربانی سنتها، فقر و نبود قوانین بازدارنده میشوند. گزارش پیشرو به بررسی ابعاد مختلف این بحران جهانی میپردازد.
آمارهای تکاندهنده: ازدواج کودکان در مقیاس جهانی
ازدواج کودکان تنها معضل یک کشور یا قاره نیست؛ بلکه بحرانی جهانی است که در اغلب نقاط جهان به شکلی پنهان یا آشکار در حال وقوع است. طبق آمار رسمی یونیسف، بیش از 650 میلیون زن در سراسر جهان، پیش از رسیدن به 18 سالگی ازدواج کردهاند. از این میان، حدود 12 میلیون دختر در هر سال تازه به جمع قربانیان این پدیده اضافه میشوند.
در کشورهای جنوب آسیا مانند هند، بنگلادش و پاکستان، ازدواج کودکان همچنان رایج است، در حالی که در کشورهای جنوب صحرای آفریقا نیز نرخ آن نگرانکننده است. در برخی مناطق، حتی دختران زیر 10 سال نیز به اجبار ازدواج داده میشوند. این آمارها نشان میدهند که ازدواج کودکان نهفقط یک مسأله اجتماعی بلکه تهدیدی جدی برای حقوق بشر است.
دلایل ریشهای: فقر، سنت و نبود آگاهی
ازدواج کودکان در بسیاری از جوامع، نتیجه مستقیم فقر اقتصادی، ضعف آموزش و سلطه سنتهای پوسیده است. خانوادههایی که در فقر مطلق زندگی میکنند، فرزندان خود، بهویژه دختران را به چشم بار مالی میبینند و با ازدواج زودهنگام آنها، میکوشند تا هزینههای زندگی را کاهش دهند.
در برخی فرهنگها، ازدواج زودهنگام نوعی «حفاظت» از دختر تلقی میشود تا از بروز روابط غیرمجاز جلوگیری گردد، حال آنکه در واقع، دختر را از حق تحصیل، رشد طبیعی، انتخاب آزادانه شریک زندگی و تجربه دوران کودکی محروم میکند.نبود آموزش کافی در زمینه حقوق کودک و سلامت جنسی و روانی، در کنار خلأ قوانین بازدارنده یا عدم اجرای آنها، موجب شده ازدواج کودکان همچنان بهعنوان پدیدهای رایج در قرن 21 باقی بماند.
ازدواج کودکان و تأثیرات جسمی و روانی ویرانگر
ازدواج کودکان تأثیرات جبرانناپذیری بر سلامت جسمی و روانی قربانیان دارد. بسیاری از این دختران پس از ازدواج، بلافاصله باردار میشوند، در حالی که بدن آنها هنوز بهطور کامل رشد نکرده است. این امر باعث افزایش خطر مرگومیر مادران نوجوان و تولد نوزادان نارس یا بیمار میشود.
از سوی دیگر، دختران خردسالی که به اجبار وارد زندگی مشترک میشوند، اغلب در معرض خشونتهای خانگی، آزار جنسی و افسردگی شدید قرار میگیرند. عدم آمادگی روانی برای پذیرش نقش همسر و مادر، منجر به انزوا، خودکشی یا آسیبهای طولانیمدت روانی میشود.ازدواج کودکان همچنین موجب ترک تحصیل و قطع کامل مسیر رشد فکری و اجتماعی کودک میگردد. دخترانی که میتوانستند پزشک، معلم یا کارآفرین باشند، در چهارچوب خانه و زیر سلطه شوهر سالخورده، به زندگیای پر از محرومیت محکوم میشوند.
راهکارهای مقابله با پدیده ازدواج کودکان
برای مهار پدیده ازدواج کودکان، اقدامات ساختاری، فرهنگی و قانونی ضروری است. در سطح قانونی، باید حداقل سن ازدواج برای دختران و پسران بهطور جدی تعیین و با ضمانتهای اجرایی سفتوسخت همراه شود. در بسیاری از کشورها، علیرغم وجود قانون، راههای فرار قانونی مانند اجازه ولی یا حکم دادگاه، زمینهساز تداوم این بحران شدهاند.
در سطح اجتماعی، آموزش جوامع درباره آسیبهای ازدواج کودکان بسیار حیاتی است. نقش رسانهها، مدارس، مراکز دینی و سازمانهای مردمنهاد در تغییر نگرش عمومی به این پدیده انکارناپذیر است.همچنین باید به توانمندسازی اقتصادی خانوادهها بهویژه زنان و دختران پرداخت؛ چرا که فقر، یکی از محرکهای اصلی ازدواج زودهنگام است. فراهمسازی فرصتهای تحصیلی، بورسیههای آموزشی، و حمایت اجتماعی از دختران میتواند آنان را از خطر ازدواج اجباری نجات دهد.در نهایت، تغییر واقعی نیازمند اراده جمعی است؛ جامعهای که در آن ازدواج کودکان دیگر امری عادی نباشد، بلکه شکسته شدن یک خط قرمز اخلاقی و انسانی تلقی شود.